حجتالاسلام سیدابوالقاسم حسینی در گفتوگو با ایکنا: کتاب الغدیر یکی از برجستهترین آثار با رویکرد تقریبی درباره امیرالمومنین(ع) و روز غدیر است که با زحمت فراوان علامه امینی نوشته شده است. ایشان در سختترین شرایط و با سفرهای بسیار و تحمل مشقت، اقدام به جمعآوری اسناد و تالیف آن کردند و برخی معتقدند این کار برابر با کار یک […]
حجتالاسلام سیدابوالقاسم حسینی در گفتوگو با ایکنا:
کتاب الغدیر یکی از برجستهترین آثار با رویکرد تقریبی درباره امیرالمومنین(ع) و روز غدیر است که با زحمت فراوان علامه امینی نوشته شده است. ایشان در سختترین شرایط و با سفرهای بسیار و تحمل مشقت، اقدام به جمعآوری اسناد و تالیف آن کردند و برخی معتقدند این کار برابر با کار یک پژوهشکده با چندین پژوهشگر است.
درباره غدیر از دریچههای مختلفی میتوان بحث کرد؛ بنده از نگاهی تازه به این بحث خواهم پرداخت و آن اینکه غدیر در طول قرنها، اصلیترین محل بحث و مجادله بین مسلمین بوده است؛ این مجادله طبعا هم آثار خیر و هم آثار شری داشته است. در طول این سالها که از ترجمه کتاب الغدیر میگذرد افراد زیادی از بنده میپرسند که چرا وارد ترجمه کتاب الغدیر شدید، آیا پرداختن به این کتاب در راستای وحدت و تقریب مذاهب و رفع مشکلات امروز جامعه اسلامی کارآیی دارد یا خیر؟
سه گرایش درباره مسئله ولایت در طول تاریخ اسلام مطرح بوده است؛ اول گرایش انکار؛ یعنی اینکه این مسئله را کنار میگذارند و میگویند چرا مسلمین باید ذهن خود را مشغول این مسئله کنند که بعد از پیامبر(ص) چه کسی باید به خلافت میرسید؛ به هر حال اتفاقی افتاده است و مسلمین نقاط مشترک زیادی دارند که باید به آن بچسبند و نقاط افتراق را کنار بگذارند. این پاککردن صورت مسئله از ریشه است؛ اگر منظور از وحدت اسلامی چنین چیزی باشد که برخی به آن نظر دارند از اساس و ریشه عقیم است. چرا؟ زیرا ما مسئلهای به این عظمت را نمیتوانیم نادیده بگیریم؛ هرقدر کنگره و همایش و … برپا کنیم که بخواهیم بگوییم چون مسلمین نقاط اشتراک زیادی دارند مسئله غدیر و ولایت را کنار بگذارند شدنی و ممکن نیست؛ ولایت، مسئله مبنایی و کانونی است و همه تلاشها برای حذف و انکار و پاککردن این مسئله ناشدنی است.
گرایش دوم این است که بگوییم ما یک دعوا داریم به نام ولایت و تا قیام قیامت میخواهیم با این دعوا زندگی کرده و نفس بکشیم و به همدیگر فحش بدهیم. این کار هم تا قرنها انجام شده و دیدیم بیثمر است؛ بخش زیادی از دعواها به خاطر این رویکرد بوده و بی فایده است. این رویکرد که بنده نام آن را «بگو مگو» میگذارم سبب میشود تا طرفین به حرف همدیگر گوش ندهند بلکه بهانهای پیدا کردهاند تا با هم بجنگند و دعوا کنند.
اما رویکرد سوم که رویکرد مفیدی است و بنده گمان میکنم علامه امینی در نگاهی پدیدارشناسانه به این رویکرد توجه و بخش زیادی از عمر خود را صرف این رویکرد کردند، رویکرد گفتوگو است؛ در رویکرد گفتوگو نه قرار است صورت مسئله به صورت کلی پاک شود و نه گرایش دوم یعنی مردم همیشه با هم بجنگند بلکه قرار است یک مسئله مبنایی، مؤدبانه، عالمانه و منطقی به گفتوگو گذاشته شود و طرفین دقیقا نظر همدیگر را فهم کنند بدون اینکه بخواهند با یکدیگر دشمنی کنند.
همیشه از من میپرسند آیا چنین چیزی ممکن است؟ بله ممکن است. زمانی ما روی سعادت میبینیم که مسائل را به تفاهم بگذاریم و تفاهم زمانی شکل میگیرد که دو طرف متوجه شوند که فرد مقابل آنان چه میگوید پیش از آن که بخواهد جواب و پاسخ بدهد. در این صورت گفتوگو شکل خواهد گرفت.
علامه امینی کاری هوشمندانه و تاریخی انجام داده زیرا قبل از ایشان دهها اثر در مورد غدیر و ولایت نوشته شده است؛ او از لحاظ مضمون کار تازهای نکرده است بلکه روش علامه امینی روشی کمنظیر و به تعبیر بهتر، بینظیر بوده است. ایشان روش تفاهم را به کار گرفت و زبان شعر را مبنا قرار داد. برای خیلیها محل سؤال است که چطور علامه امینی یک بخش را بحث مضمونی و مابقی را با زبان شعر بحث کرده است؟ ایشان میخواهد در بستر تفاهم مسئله ولایت امیرالمؤمنین(ع) را به بحث بگذارد زیرا زبان شعر، زبان جدل نیست بلکه زبان گفتوگو و مفاهمه است، زبان فرهنگی است و ما در زبان فرهنگی، آنچه را خود درک کردهایم با دیگران به اشتراک میگذاریم لذا غیر از جلد اول که مضمون ولایت را به بحث گذاشته است در مابقی مجلدات دیگر، شاعران برجسته و اشعار ترازی را که ارزش بلاغی و فصاحی دارد آورده است و فهم آنان را به عنوان ادیبان برجسته در طول تاریخ اسلام اعم از شیعه و سنی از مسئله ولایت طرح کرده است. او با زیرکی در بستر شعر، گاهی موضوعاتی را در حتی ۵۰ صفحه پیش میکشد ولی قالب و بستر، شعر است لذا نام کتاب وی هم «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب» نام دارد یعنی مضمون قرآن و سنت است ولی بستری که این مباحث در قالب آن طرح میشود الادب و ادبیات و شعر است. چون بنای علامه بر تفاهم بود بستر فرهنگ و هنر و تفاهم و نه ستیز را در پیش گرفت و این کار را تا پیش از او کسی انجام نداد.
باید بگویم الغدیر در ۱۱ مجلد در زمان علامه امینی با دو ویراست منتشر شده بود یعنی یکبار علامه و گروه تحقیقی که داشتند آن را به ثمر رساندند و ویراست دوم آن هم در زمان حیات ایشان منتشر شد و به همین مقدار هم علامه امینی، فیشهایی را آماده کرده بود که قرار بود به کتاب الغدیر افزوده شود به همین دلیل در بین محققین مشهور است که الغدیر ناقص است و این نقص به این معنا درست است. الغدیر، اشعار شاعران را تا حدود قرن ۱۲ قمری مطرح کرده است و شاعران دو قرن اخیر قرار بوده است در مجلدات دیگری چاپ شود که در دوره حاکمیت رژیم صدام بر عراق این آثار از بین رفت و بعدا دوستانی بخشی از آن فیشها را بازسازی کردند که در ۴ مجلد به نام تکملهالغدیر به چاپ رسید و ما چون میخواستیم دقیقا بر میراث علامه امینی کار کنیم این ۴ جلد را با وجود پیشنهادی که به بنده شد ترجمه نکردیم و بنده همان ۱۱ جلدی را که دوبار به دست ایشان ویراست شده بود ترجمه کردم.
نکته دیگر در این زمینه آن که هفت نویسنده و صاحب قلم دیگر این اثر را ترجمه کرده بودند ولی افتادگی زیادی داشت و دلیل مهم آن هم این است که قلم علامه امینی بسیار شیوا و در مواردی انصافا دشوار است؛ مهمترین دشواری ترجمه الغدیر ادبیات فخیم، بلیغ و دشوار و پخته عربی است که ایشان به کار برده است و دلیل اینکه اقبال به الغدیر در ایران کمتر از اقبال آن در مصر، لبنان و سوریه و … است همین موضوع است؛ امروز مصریان الغدیر را بیشتر از ما میشناسند زیرا نثر عربی الغدیر بسیار فاخر است و وقتی نثر فاخر شد ترجمه آن خیلی دشوار است و از سوی دیگر ۱۸هزار بیت شعر در این ۱۱ مجلد موجود است و ترجمه شعر عربی بینهایت سخت است و این سبب شده بود تا ترجمه آن هفت نفر دارای ایراد و کاستی باشد لذا بنده هشت سال به صورت پیوسته وقت صرف ترجمه کردم و هفت سال هم صرف ویراست و کارهای دیگر شد یعنی بیش از ۱۳ سال این ترجمه طول کشید .و البته آیتالله نبوی هم ترجمه بنده را واژه به واژه در طول این سالها خواندند و اصلاح کردند لذا کوشیدهایم میراث عظیم شیعی را حفظ کنیم و چنانچه در مقدمه این اثر آوردهام گمان میکنم این کتاب قدم بزرگ فرهنگی در جهان اسلام بوده است.
ما دو کوتاهی بزرگ در باب الغدیر داشتهایم؛ یکی مرتبط با خود این میراث است زیرا آوازه کتاب الغدیر در جهان اسلامی خیلی بیشتر از ایران است و این سوگمندانه است که علامه امینی به عنوان یک نویسنده ایرانی در کشورهای اسلامی دیگر بیشتر مورد اقبال و مطرح است لذا خواهش میکنم مجموعه نهادهای فرهنگی و عوامل اثرگذار فرهنگی به خود الغدیر به عنوان یک میراث بزرگ توجه کنند مخصوصا با این رویکردی که حقیر عرضه کردهام و آن اینکه الغدیر محملی برای تفاهم است و نه ستیز.
کاستی و نارسایی بزرگ دوم ما این بود که الغدیر شروع یک راه است نه پایان راه؛ سنگبنایی است که علامه امینی گذاشت و قرار نیست مسئله در اینجا خاتمه یابد بلکه برای نسل امروز و کسانی که امکان رجوع مستقیم به منابع اصلی را ندارند باید گامهای بعدی بر اساس زحمتی که علامه در الغدیر کشیده است تدوین شود هم به زبان امروزیتر و هم در قالب هنرهای مختلف رمان، داستان و قالبهای تصویری، نمایش و فیلم و …؛ علامه یک بنیانی را تاسیس کرده است که دیگران باید آن را تداوم ببخشند و ما در این زمینه هم کمکاری زیادی داریم؛ البته چند کار مستند در این دو سه دهه شده است ولی کار داستانی و درام و … نشده است و اتفاقا الغدیر ظرفیت عظیمی برای زبان هنر ارائه میکند و بنده از دوستان هنرمند و مراکز هنری درخواست دارم که به این بعد هم بپردازند. البته اطعام در روز عید غدیر و جشن و .. همه به جای خود ولی این بخش هم باید جدی گرفته شود.
مرجع تقلید برزگ شیعیان یعنی میرزای شیرازی از صبح روز عید غدیر مجلس عظیمی در بیت خود برپا میکرد و از شاعران برجسته نجف و شهرهای دیگر هم برای شعرخوانی دعوت میکرد و تا نزدیک ظهر اشعار غدیریه میخواندند؛ بنده سالها است که اصرار دارم این سنت در ایران احیا شود ولی گوش شنوایی وجود ندارد. ما باید از این ظرفیت استفاده کنیم و از زبان هنر و ادبیات برای پیشبرد اهداف الغدیر استفاده کنیم.
لُبّ الغدیر این است که مسلمین در طول قرون مختلف دو کار کردهاند و نتیجه نداده است؛ یکی اینکه خواستهاند صورت مسئله را پاک کنند که نتیجه نداده و دیگر اینکه عمری با هم دعوا کرده و به هم تهمت زدهاند که از اصل توحید و هدف پیامبر و ائمه(ع) دور است؛ بنابراین مسلمین جهان باید سخن همدیگر را بشنوند و غدیر را به جای اینکه محملی برای فراموشی و ستیز قرار دهیم محملی برای نزدیکی فکری با هم قرار دهیم. اگر به یکدیگر از لحاظ فکری نزدیک شویم تا قرنها این گفتوگو میتواند محترمانه ادامه یابد و نتایج خوب و خیری هم داشته باشد.
اگر ما با زبان تفاهم و در بستر اندیشه و گفتوگو مباحث را پیش ببریم که علامه امینی چنین هدفی داشته است آن وقت مسلمین خواهند توانست مسئلهای به این عظمت را دستاویزی برای تفاهم قرار دهند؛ من مسئله تفاهم را دقیقترین تعبیر در این عرصه میدانم زیرا در تعابیر دیگر، گویی اهل سنت قرار است شیعه شوند و شیعیان سنی شوند، در حالی که چنین نیست؛ در تفاهم بنا نیست ما دو تا یکی شویم بلکه باید فهم مشترک پیدا کنیم و در این صورت عمق مسئله را درک خواهیم کرد و در عمق مسئله، وحدت نهفته است. اگر در بستر تفاهم این مسئله دنبال شود نقاط مشترک فرهنگی زیادی عامل وحدت خواهد بود.
https://www.atabatnews.ir/?p=1521
Friday, 4 October , 2024